نگاه من

نگاه من
آخرین نظرات
۱۹تیر

فلسطینم بلد نبود برات قشنگ بنویسم فقط چیزایی شنیدم که دوست دارم ازشون بنویسم... من تفسیر یه شب و شنیدم که با اتیش موشک مثل روز روشن شد!از روزی گفتن که با دود انفجار تاریک شد! من از زیتون و گل های عروس شنیدم که بجای اب با خون رشد کردن...گفتن دخترای فلسطینی عرسک تو بغلشون نیست ... داستان پسر بچه رو شنیدم که به جرم پرت کرد یه سنگ کوچلو رفت زیر چکمه و چنگال های صهیون...داستان تکثیر هزار هزار ال حرمله...داستان خفاش های ابی مزاحم که اسمون فلسطین و اشغال کردن ... از یه حصار فولادی گفتن ... معنیش این بود که خداحافظ فلسطینم ...

ولی مثل اون لگدی که حیدر(ع) به قلعه ی خیبر زد باز میکنیم دیوار فولادی رو ....

ولی ما اونایی هستیم که خفه میکنیم نعره ی موشک ها رو ... بهم میزنیم تاریکی روز ها رو .. جاری میکنیم چشمه ها رو .. میبریم گلوی قاتل عروسک ها رو ... باز میکنیم زنجیرِ دست و پای اسرا رو...نابود میکنیم تک تک این حرمله ها رو... با همون سنگ ها ازاد میکنیم اسمون فلسطین رو ، میبریم بال و پر تک تک خفاش ها رو...

یه روز دوباره بغل میکنیم زمرد جهان اسلام رو ....

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی