نگاه من

نگاه من
آخرین نظرات

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ازدواج» ثبت شده است

۱۴شهریور

ادم بعد از آگاهی از خلقت حوا از پروردگارش پرسید : این کیست که قرب و نگاه او مایه انس من شده است ؟ خداوند فرمود : این حوا است آیا دوست داری که با تو بوده و مایه انس تو شده و با تو سخن بگوید و تابع تو باشد ؟ آدم گفت : آری پروردگارا تا زنده ام سپس تو بر من لازم است ، آنگاه خداوند فرمود : از من ازدواج با او را بخواه چون صلاحیت همسری تو را جهت تامین علاقه جنسی نیز دارد و خداوند شهرت جنسی را به او عطا نمود ... سپس آدم عرض کرد : من پیشنهاد ازدواج با وی را عرضه می دارم ، رضای شما در چیست ؟ خداوند فرمود رضای من در آن است که معالم دین مرا به بیاموزی ...

این حدیث گرچه مفصل است و از لحاظ سند نیاز به تحقیقی بیشتر دارد ، چون برخی آحاد سلسله مشترک و برخی مجهول اند چنانکه بعضی از مضامین آن هم نیاز به توضیح بیشتر دارد ولی مطالب مهم وسودمندی از آن استفاده می شود که به بعضی از آنها اشاره می شود :

۱ - خلقت حوا از ضلع و دنده چپ آدم صحیح نیست .

۲ - آفرینش حوا همانند خلقت آدم بدیع و نو ظهور بوده و مستقل است .

۳ - نزدیکی و نگاه آدم به حوا مایه انس وی شده است و خداوند نیز همین اصل را پایه برقراری ارتباط بین آنها قرار داده و این انس انسانی قبل از ظهور غریزه شهوت جنسی بوده زیرا جریان غریزه مطلبی است که بعدا مطرح می شود .

۴ - خداوند گرایش جنسی وشهوت زناشویی را بر آدم ... القا نمود و این در حالی است که جریان انس و دوستی قبلا برقرار شده بود .

۵ - بهترین مهریه و صداق همانا تعلیم علوم الهی و آموختن معالم دین است که خداوند آن را به عنوان مهر حضرت حوا بر آدم قرار داده است .

۶ - بعد از ازدواج ، آدم به حوا گفت به طرف من بیا و به من رو کن و حوا به او گفت تو به سوی من رو کن ، خداوند امر کرد که آدم برخیزد و به طرف حوا برود و این همان راز خواستگاری مرد از زن است و گرنه زن به خواستگاری مرد بر می خواست . البته منظور از این خواستگاری آن خطبه قبل از عقد که در این حدیث مبسوط آمده نیست .


منبع:کتاب زن در اینه جمال و جلال


میم ....
۰۹شهریور

پریا:/سریال پریا هم تموم شد بالاخره.اول فیلم همه فکر میکردیم ماجرا رو محور ازدواج عجیب و غریب کیوان و پریا میچرخه.ازدواجی که دو نفر اختلاف سنی زیادی داشتن.پریا به خاطر درس بچه هاشو برای مدت تقریبا طولانی ترک کرده بود و الان که برگشته بود بچه هاش بهش روی خوش نشون نمیدادن.ولی فیلم یهوو رفت سراغ بیماری ایدز و شرایط زندگی افرادی که بهش مبتلا میشن.

من که خدا رو شکر بیماری خاص ندارم ولی حس میکنم مبتلا ها رو میتونم خوب درک کنم:/به هر حال اکثر مردم فقط باور های خودشونو به رسمیت میشناسن:|و از ادمای متخصص بی نیازن:/

حس میکنم تلوزیون اصلا جای این فیلم نبود.به هر حال بچه میبینه و خوبیت نداره:/این مسائل و باید در قالب مستند ارائه کنن تا این که نویسنده سریال از قوه خیال خودش استفاده کنه و داستان بسازه!

دقت کردید پدر کیوان بعد از بیماری پسرش چقدر مهربون شد و مادر پریا چقدر بد اخلاق شد! پدر کیوان فکر میکرد پسرش داره با یه زن بیوه ازدواج میکنه و ناراحت بود بعد یهوو تغییر موضع داد مادر پریا هم فکر میکرد دخترش داره با یه پسر خوب جوون ازدواج میکنه و خوشحال بود و بعد یهوو تغییر موضع داد...

یه نفر بود میگفت فرزند فتنه میاره! این پدر و مادر چقدر سریع به خاطر فرزندانشون رنگ عوض میکنن.

خنده بودن گریه میشن ، گریه بودن خنده میشن

در کل سریال ضعیفی بود:/

فکر کنم تنها ادم عاقل سریال شوهر گلی بود:|این زوج فیلم یعنی گلی و علی رضا هم زیادی ارمانی بودن اخه مگه میشه یه زن و شوهر اینقدر منطقی باهم حرف بزنن و هیچوقت هم بحثشون دعوا نشه:> !!!!

میم ....
۳۱تیر

فاطمَ اُ بیار وضو گرم بختت سُز با!فاطمه اب بیا وضو بگیرم بختت سبز بشه!

البته من که اسمم فاطمه نیست ولی همه رو فاطمه صدا میزنه!میگه بختت سبز بشه قطعا منظورش تشکیل خانواده و این حرفاس . البته بعد از این دعاهاش با جمعیت متاهل حاضر در اون مکان مواجه میشه که بهش پیشنهاد میکنن از این دعا ها واسه کسی نکنه:/براش ظرف اب بردم وضو بگیره بعد روسریشو زدم سرش واسش مهر و تسبیح گذاشتم شروع کنه نماز خوندن دعاشو عوض کرد گفت ایشالا تو درس خوندن موفق بشی:|هر دانشگاهی دوست داریقبول شی:|یه مقدار هم با جمعیت متاهلین پشیمان ابراز همدردی کرد:»

البته این که دعای جدیدی نیست همیشه دو طول دوران دانش اموزیم دعاشو پشت سرم حس کردم!چون هیچوقت تلاشی نمیکردم ولی همیشه نتایج دهن پر کنی واسه خانوادم میوردم هر چند از نظرم خودم ذره ای هم ارزش نداشتند:/

اون جمعین پشیمان هیچ طول زندگی مشترکشون به ده سال هم نرسیده شاید ناراحتیشون موقت باشه ولی وقتی پیرزن هشتاد ساله بعد از پنج تا بچه و مرحوم شدن شوهرش با اون افراد ابراز همدردی کنه به نظرم من با مصیبت عظمایی مواجه شدم:|و اون مصیبتم همنشینی با لشکر شکست خورده ی پشیمان تلقین کننده ی همه ی حسای منفی عالمه!الکی مثلا من خودم خیلی مثت اندیشم:/ولی یاس فلسفیمو به اون یاس ترجیح میدم خخخخ

من هیچ وقت یه زوج ارمانی ندیدم فقط وصف چند نفر محدود رو شنیدم.باید بگم ارمان من با ارمانی که از دین میاد متفاوته به خاطر همین تا حالا زوج های مذهبی خوشبخت زیادی دیدم ولی با نمونه ای که ارمان خودم و درشون مشاهده کنم مواجه نشدم! 

باید همیشه این سوال پرسیده بشه چرا همه ی متاهل ها ابراز پشیمانی میکنن و همه مجردا میگن دلشون میخواد ازدواج کنن:/

همنشینی با اون افراد فکر نمیکردم تا این حد برام ناراحت کننده بشه!

باید علامت سوال هامو درباره زندگی یه بار بنویسم دلم نمیخواد سوال هام بی جواب زیر غبار روزگار پوشیده بشن باید یه وقت حسابی واسشون بذارم:/

کمی با ربط:همیشه ارزو داشتم با حضور ذهن کامل یه ارمان شهر واسه خودم بنویسم:)حتی اگر همه ارمان های دوست داشتنی من و مزخرف بخونن!به هر حال مانعی در برابر این کار نمیبینم(-B<تنها چیزی که لازم دارم یه مقدار استعداد نیسند گی که مطمئنم یه روز به ارزوم میرسم و کسبش میکنم!^____^

بی ربط:کاش بیان امکان استفاده از شکلک داشت:\ 

میم ....
۲۷تیر

دوست دارم زیاد درباره ازدواج و خانواده فکر کنم، خب اولین چیزی که به ذهن مخاطب میرسه اینه که من کمبود شوهر دارم ، شاید من کمبود حضور پرنس چارمینگ داشته باشم اما کمبود شوهر ندارم!خخخ وقتایی هم که احساس کمبود میکنم وقتیه که میرم خرید چون خوشم نمیاد با فروشنده ها حرف بزنم/:

یه روز مدرسه زود تعطیل شده بود یکی از اون کلاسیا باباش یادش رفته بود بیاد دنبالش ، بهم گفت اگر من صاحب داشتم اینطور وسط خیابون نمیموندم ، گفتم صاحب چیه؟گفت یعنی بذارن شوهر کنم ، طفلی دلش خوش بود!خواستم بهش بگم مردی به نام شوهر زیادم ان تایم نیست ولی بی خیال شدم

به هر حال فکر کردن به این چیزا تمام ذهن من و اشغال کرده!

یکی از پسرای محل میخواد زن بگیره ، طلبس ، یکی از معیاراش خوشکل بودن طرفه . مامانم میگه حق داره ، بله حق داره به هر حال محض رضای خدا یا در جهت ارمان های انقلاب که نمیخواد زن بگیره زن میگیره تا گره فعلی زندگیش باز بشه ، جالبه اون که پسره میتونه گرهشو باز کنه ولی دخترا نمیتونن 

الان میگم منظورم چیه . من متاسفم که امشب تصمیم گرفتم درباره این چیزا بنویسم اما دلم این و میخواد

تو معامله ی ازدواج دو طرف حقوق واجب میگیرن پسره حقوقشو با چیزایی مثل زیبایی اون دختر میگیره و دختره هم با پولدار بودن اون پسر ، اما نمیدونم چرا تمام چهره ها مصلح نگران حقوق دسته ی اول هستن و سعی در کتمان حقوق دسته ی دوم میکنن 

من همیشه از مونث خلق شدنم ناراحت بودم بجز یه روز که مجبور بودم صبح تا شب تو یه نمایشگاه کار کنم و اون شب وقتی افقی شدم خدا رو شکر کردم که کار کردن برام واجب نیست ، به هر حال کفه ی ناراحتی هام سنگینی میکنه ، من تو زندگی مشکلات زیادی نداشتم اما مشکلات دیگران ناراحتی های من ‌و زیاد کرده حتی مشکلات کسانی که قرن ها پیش زندگی میکردن ، شاید من ایمان ندارم خدا انتقام مستضعفین رو میگیره...ولی نه بالاخره این اتفاق میوفته اما صبر کردن ناراحت کنندس...

درباره ناراحتیم از مونث خلق شدن...هر وقت بحث زیبایی پیش میاد خیلی شدید میشه الان مخاطب احساس میکنه یه میمون پشت وبلاگ "نگاه من" مخفی شده ، اما منم به اندازه ی خودم زیبا هستم ولی من فقط این مقدار کم نیستم ... به دوستم میگم یه زن هر چقدرم کریه باشه زنه ... جذابه و این برای همه کافیه...

من چرا باید ازدواج بکنم؟من میگم برای اینکه زندگی راحت تری داشته باشم .. اما این امر برای هیچکس میسور نیست ، مصلحان اجتماعی که اکثرا توی کتاب و قران سر رشته دارن غایتشون مهم جلوه دادن خانوادس ، اما خانواده ارمانی اونا که هیچکس ایده الشو درش پیدا نمیکنه بیشتر شبیه اردوگاه عشق اجباریه ، اونا معمولا انتظار کنار گذاشتن معیار ها رو دارن که این درخواست ظالمانه ایه. شاید الان کسی بگه تو خدا رو ناتوان از این میذگدونی که بهت اسایش بده؟نه من خدایی رو میشناسم که از بندگان امتحان میگیره...

من که خانم میم هستم هیچوقت از خدا کمال بعد از سختی نخواستم ، میدونم این بسیار بده اما من از کرم کبریائیش فقط اسایش خواستم

مصلحان انتظار دارن جوونا از چاله به چاه مهاجرت کنن و بعد از این که تمام سال های جوونیشون گذشت پله پله بالا بیان نور خورشید بهشون بتابه و احساس خرسندی کنن ، و بعد زیر نور افتاب از خودشون میپرسن چرا؟

_____________________________________________________________________________

به هر حال من کمبود شوهر ندارم،پرنس چارمینگ هم از نزدیک خونه ما رد نمیشه من فقط مقدا زیادی از خودمو احتیاج دارم تا دیگه اون مقدار کم نباشم ، این که یه دختر ۱۸ ساله باشم یه چیز ناچیز از منه ...

راستی میدونستید از تشکیل خانواده دادن بقیه خوش حال میشم،انگار هنوز اجتماع پا بر جاست ، هر چند نابود شدنشم زیاد مهم نیست:-\

مشکل اینه من فراموش میکنم زنذگی یعنی اینکه هر روز برای خدا سختی بکشی اما من نمیتونم باور کنم خدا فراری ها رو مجازات میکنه...خدایا تو میدونی چقدر من و ضعیف افریدی...!


پ ن:لطفا برام ننویسید قبلا این حسا رو داشتید الان خوب شدید

باور نمیکنم

پ ن۲:من دوباره مینویسم.شاید نوشته ی بعدیم درباره ازدواج اسن سکس رو کاملا نقض کنه!

پ ن۳:کسی حق مسخره کردن من و نداره

میم ....
۰۹خرداد

_تو نمیخوای برا این پسره بیچاره یه دختر _خوب پیدا کنی؟

_کدوم پسره؟ من پسر بیچاره نمیشناسم!

_پسر خالتو میگم!

_اهان اون.به نظرم که بیچاره نیست! این همه دختر ...

_کل شهر و رفتن خواستگاری نبود که نبود.

_به هر حال من از این کار خوشم نمیاد.

_کدوم کار؟

_واسطه گ ی برا ازدواج به نظرم این کار مخصوص علافاس!

_بی عدب میدونی چقدر ثواب داره!

_حس ثواب جمع کردن ندارم:\

_طفلی:(اون که کار داره خونه هم براش جور کردن نمیدونم چرا ردش میکنن!

_شاید چون کچله!

_حالا نیس که خودشون حورن!

_به س میگم یه سری موردای خوب پیدا کنه!

_به اون نگو اونا همه ... (نژاد متفاوت) هستن! خالت خوشش نمیاد

_پس مسئله اون جوون به جهنم...

_کسی دیگه رو سراغ نداری؟ 28 هم باشه خوبه:^

_نه پس انتظار دارین برا پسر 30 سالشون دختر 18 ساله معرفی کنم!

_به هر حال دختر باید از پسر کوچیک تر باشه!

_کی گفته؟

_عرف

_میترسین پسرتون خرش نتونه بره! (نتونه زور بگه)

_مسخره ی فمنیسم از نظر رشد عقلی گفتم!

_به هر حال تا وقتی پسرا خیال میکنن باید دختر کوچیک تر بگیرن همیشه یه گروه از دخترای نفله مجرد میمونن!

_نخیرم..

_دوباره برن خواستگاری مورد قبلی! یکم پافشاری کنن

_چقدر خودشونو باید کوجیک کنن اخه!


حوصله بحث نداشتم فقط حس یک انسان از عرف دور افتاده بهم دست داد:/

هر کسی دور افتد از عرف خویش

 هرگز نباید باز جوید وصل خویش

الان من از خودم خوشم اومدهB-)

راستی من که طرفدار تجرد و رهبانیت بودم:/چرا دلم برا اون بدبخت عذب سوخت!Ó.Ò

طفلک:||

میم ....