نگاه من

نگاه من
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پسر» ثبت شده است

۰۲مرداد

باید درباره یه پدیده رایج حرف بزنم(اهم اهم (صدای سرفه  خخخ)).اونم شرح حال ملت گرفتار در اینستاگرامه. نکته ی اول اینکه من هیچ تردیدی در صهیونیستی بودن و شیطانی بودن این شبکه ندارم حتی اگر مثلا سایت امام خامنه ای هم اونجا صفحه داشته باشه به هر حال با رود سایت حضرت اقا به یه شبکه ی صهیونیستی اونجا تطهیر نمیشه.هر چند برخی مدارک نشون میده که اون صفحه تحت کنترل دفتر امام خامنه ای نیست!

به هر حال من میخوام از خودنمایی و بت هایی که افراد از خودشون ساخن بگم. شاید برای خیلی از مذهبیا وحشت انگیز باشه که یه خانم مذهبی عکسشو بذاره پروفایلش اما من مشکلی در این کار نمی بینم. که هر خانم و هر اقا عکس خودشونو برای پروفایلشون بذارن. البته عکسی که خالی از اداهای جلف یا لبخند های فریبا باشه:|یه عکس معمولی  و ساده.اما مشکل من عکس های متعددی هست که افراد از خودشون پخش میکنن و مدام میخوان زندگی شونو به رخ بقیه بکشن و بگن الان اینجاییم اونجاییم و...از خودشون بت میسازن هرچقدر لایک هاشون بیشتر باشه پرستش این بت بیشتر میشه!

البته من با این دسته افراد معلوم الحال هم هیچ صحبتی ندارم. و ندید بدید بازیشونم به من ربطی نداره:\

من توجهم به سمت صفحات منتسب به دختران چادری جلب شده!که اینروزا همه ی رسانه های فرهنگی دربارش حرف میزنن و همشون یک صدا معتقدن این کار جلب توجه و خودنمایی هست.اول لازمه این مورد و بیان کنم من با این عمل لوس ه به اسم تبلیغ حجاب باب شده کاملا مخالفم چه عکس از جلو باشه یعنی صورت های افراد هم مشخص باشه چه از پشت باشه و فقط یک چادر رفته در باد رو نشون بده:|و حتما بعدش رو میدونید برادران میان کامنت میذارن که حجاب شما مایه فخر ماست و خواهران هم شکلک قلب میفرستن:/

من برای این مسائل چند حالت تصور میکنم.حالت اول منت گذاشتن سر خدا!یعنی صفحه هایی میشناسم که طرف فقط میخواد بگه من توی این هوای گرم چادر میزنم و...و خیلی خوبم و فرشتمو اینحرفا!حالت دوم مظلوم نمایی یعنی طرف تنها چیزی که تو صفحش مینویسه اینه که من خیلی مظلوممو از صبح تا شب دارم تیکه میشنوم،حالت سومم اینکه طرف بخواد به همه ثابت کنه بر خلاف تصورشون خیلی زندگیش شاده و میره و میاد و خیلی ازاده!:/

این شرح کامل اونچه بود که نگرانی فعالان فرهنی رو برانگیخته:)

نکته ای که لازمه به همه یاداوری کنم اینه که هر زمان درباره مسائل فرهنگی چیزی نوشته شد متهم ردیف اولش قشر زنان بودن و اینجا هم همه اون دختران چادری رو محکوم به خود نمایی میکنن در حالی که از ضمیرشون اگاه نیستیم و ممکنه تهمت بزنیم . حالا ممکنه بگید منم همین الان این تهمت رو بهشون زدم!نه من فقط دارم میگم این کار عبث و بیهودس!اما بقیه همه حرف از خودنمای و جلب توجه میکنن سئوال من اینه چرا توی این مسئله که اسیب اجتماعی تلقی شده و بعضیا حرف از بی عفتی اون دخترا میزنن  و میگن صفحشون جای رفت و امد پسران و حرفای دوستانس . هیچکی تا حالا نگفته اصلا اون پسر های مثلا مذهبی توی همچین صفحه هایی چه غلطی میکنن؟ایا وقتی اسباب گناه فراهم بود اون پسر ها هیچ مانعی دربرابر خودشون نمیبینن؟

همیشه همگان نگران عفت زن ها بودن و هیچ کس نگران عفت مردان نبوده:)و این جوری نشون میده که همه ی کارهایی که زنان میکنن باید در جهت پاکی مردان باشن!که البته بعضیا اصرار دارن بگیم پاکی جامعه!و این چیزی نیست که بشه کتمانش کرد...


میم ....
۰۹خرداد

_تو نمیخوای برا این پسره بیچاره یه دختر _خوب پیدا کنی؟

_کدوم پسره؟ من پسر بیچاره نمیشناسم!

_پسر خالتو میگم!

_اهان اون.به نظرم که بیچاره نیست! این همه دختر ...

_کل شهر و رفتن خواستگاری نبود که نبود.

_به هر حال من از این کار خوشم نمیاد.

_کدوم کار؟

_واسطه گ ی برا ازدواج به نظرم این کار مخصوص علافاس!

_بی عدب میدونی چقدر ثواب داره!

_حس ثواب جمع کردن ندارم:\

_طفلی:(اون که کار داره خونه هم براش جور کردن نمیدونم چرا ردش میکنن!

_شاید چون کچله!

_حالا نیس که خودشون حورن!

_به س میگم یه سری موردای خوب پیدا کنه!

_به اون نگو اونا همه ... (نژاد متفاوت) هستن! خالت خوشش نمیاد

_پس مسئله اون جوون به جهنم...

_کسی دیگه رو سراغ نداری؟ 28 هم باشه خوبه:^

_نه پس انتظار دارین برا پسر 30 سالشون دختر 18 ساله معرفی کنم!

_به هر حال دختر باید از پسر کوچیک تر باشه!

_کی گفته؟

_عرف

_میترسین پسرتون خرش نتونه بره! (نتونه زور بگه)

_مسخره ی فمنیسم از نظر رشد عقلی گفتم!

_به هر حال تا وقتی پسرا خیال میکنن باید دختر کوچیک تر بگیرن همیشه یه گروه از دخترای نفله مجرد میمونن!

_نخیرم..

_دوباره برن خواستگاری مورد قبلی! یکم پافشاری کنن

_چقدر خودشونو باید کوجیک کنن اخه!


حوصله بحث نداشتم فقط حس یک انسان از عرف دور افتاده بهم دست داد:/

هر کسی دور افتد از عرف خویش

 هرگز نباید باز جوید وصل خویش

الان من از خودم خوشم اومدهB-)

راستی من که طرفدار تجرد و رهبانیت بودم:/چرا دلم برا اون بدبخت عذب سوخت!Ó.Ò

طفلک:||

میم ....
۰۳تیر


جنایت صورتی!

یادمه وقتی ابتدایی بودم مدرسه به شاگردای ممتاز جایزه میداد حالا یا شونه یا پاک کن یا خودکار اکلیلی یا دفترچه یا داشت و این چیزای ارزون ..،همیشه چیزی که برای بچه ها مهم بود این بود که نفر اول تو صف باشن تا بتونن صورتیشو رو بردارن، گاهی هم که بعضیا نوع صورتیش نمیرسید با گریه و زاری اخرش به ارزوشون میرسیدن!:|

بجز علاقه به رنگ صورتی یکی دیگه از علاقه های دوران بچگی خریدن کفش پاشنه بلند بود حتما هم باید تق تق تق صدا میداد و مهم تر این که سفید یا صورتی میبود.از جمله کارای دیگه هم پول جمع کردن واسه خریدن النگو و گوشواره بدلی بود.از ابتدایی که گذشتیم تو راهنمایی دیگه لوازم بدلی ارزون قیمت جاشو داده بود به نقره و تیتانیوم که گرون تر بودن یه چیز مهم دیگه هم این بود که کی زود تر میفهمه رنگ سال جدید چیه! توی دبیرستانم همین طور حتی برای مدرسه هم ارایش میکردن ناظم همیشه میگفت مگه اومدین عروسی! خرید سال نو هم تیپ زدن مشکی بود معمولا با گردنبند و ساعت و گوشواره نقره ای و چکمه های بلند(تو شهر گرمسیر ما خیلی خنده دار میشد:))! کلیپسم که مهم ترین چیز بود جالبه یه بار یکی از بچه ها بهم گفت عکسای چند سال پیشمو که کلیپس استفاده نمیکردم دیدم شبیه عقب افتاده ها بودم|:

میم ....