پنشنبه فیروزه ای
این کتاب جز معدود رمان هایی هست که من خوندم.هنوز به موضوعش فکر میکنم تا اهداف نویسنده را بهتر درک کنم.اما این کتاب کتاب خوبی برای یاد اوری پاک دامنی و مومن بودن بودو طرح مسائل اعتقادی و انتقاد های به فرهنگ رایج چه فرهنگی که در بین مردم مذهبی است و چه فرهنگ افرادی که کمتر مقید به مسائل مذهبی هستند یا اصلا نیستند.
شخصیت های اصلی غزاله سلمان هستند..که ادر یه اردوی دانشجویی گدایی امام رضا(ع) را میکنند تا حاجاتشان را براورده کند.اما هر دوی انها در طول یک هفته هر روز به معرفت جدید تری میرسند و حس زیارت قبل برایشان بی معنی میشود..
در اخرهم داستان این غزاله هست که روبروی گنبد امام رضا(ع) ایستاده.تمام حاجتاتش را در صحن جا میگذارد و اینبار میرود خود امام را زیارت کند!
پ ن:اگر تموم حاجت ها رو جا بذاری امام رضا دست خالی برت نمیگردونه....
ینی تصمیم می گیره فقط بره زیارت کنه بدون اینکه حاجتی بخواد؟
آیا خواستن حاجت از کیفیت و عمق زیارت می کاهد؟؟!