شب امتحان تاریخ از جمله شب هاییه که باید یاد انسانیت از دست رفتمون بیفتیم!
این همه عدد و رقم و سال جنگ ها و علت جنگ ها رو حفظ می کنیم شمار کشته هار و حفظ میکنیم تا نمره کامل امتحان و بگیریم ولی حواسمون نیست اینا ادم بودن که مردن ... سوختن ...مثله شدن ...
برای این که امتحانتو خوب بدی باید بدونی جنگ جهانی اول و دوم با چه بهانه واهی شروع شد .. باید بدونه چند نفر توی دنیا اواره شدن و از گرسنگی مردن .. باید بدونی که اتش علم مردم هیرو شیما و ناکازاکی رو سوخت ... هیچ فرصتی نیست به اون لحظه ها فکر کنی .. میگن وقتی بمب اتم بخواد منفجر بشه یه حباب دور شهر و میگیره و بعد همه چیز میسوزه ... ادما حتی فرصت ترسیدن هم ندارن ... ولی وقتی برای فکر کردن به این موضوع نیست چون فقط تو باید سال جنگ و نحوه ی حمله رو بلد باشی همین قدر برای 1 نمره کافیه! یه وقتی هم باید تعداد کشته ها رو حفظ کنی تا سئوال های تستی رو خوب جواب بدی !
ولی من از حفظ کردن خشک و خالی خسته شدم ... من فقط میخوام به انسانیت از دست رفتمون فکر کنم ...
کاش میشد بر گردیم عقب ...ما علم نمیخوایم ...ما هواپیما و تفنگ نمی خوایم ...ما سیاست نمیخوایم ...ما جنگ ادیان نمیخوایم ...ما انسانیت میخوایم ...
راستی جمجمه های مردم رواندانا رو یادتون هست ؟! جمجمه های سرچشمه ی ابشار هان .. از سوراخ های خالی توی صورتشون ابشار کلمه ها سرازیر میشه ، کلمه هایی که میخواستن بگن و نتونستن ... شاید از بین دندون هاشون ناله بلند بشه فریادی که از درد میخواستن بزنن ...
راستی جسد های سوخته میانمار یادتون هست ...بچه های ویئتنام ...و و و و و ....
یه وقتی با چه ارامشی تاریخ دوران جاهلیت انسان ها رو میخوندم قبیله ها و حکومت هایی که مردم خودشونو قربانی میکردن و جام خون سر میکشیدن ! و جلوی خودایان سنگیشون سجده میکردن ! به حماقت اونها میخندیدم و میگفتم خدا رو شکر توی عصر روشنفکری دارم زندگی می کنم همه مدافع حقوق بشر هستن ! ولی این همه جنگ درست مال وقتیه که انسان اسم خودشو گذاشت روشنفکر ...
انسان ها خواستن از جهل به سمت روشنفکری برن ولی فقط از یه سیاهی به یه سیاهی دیگه رفتن!...
عالی
مخصوصا جملات اخرش...:
/انسان ها خواستن از جهل به سمت روشنفکری برن ولی فقط از یه سیاهی به یه سیاهی دیگه رفتن!.../