نگاه من

نگاه من

نگاه من
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
۱۷مرداد

مهمونی داشتیم!

عکس امروز...

امروز تو شهر مهمونی داشتیم!

جای شما خالی......

۹۴/۰۵/۱۷ موافقین ۵ مخالفین ۰
میم ....

شهادت

شهید

نظرات  (۱۵)

۱۷ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۳۳ چشم به راهم ...
التماس دعا داریم ......................
پاسخ:
محتاجیم..
۱۷ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۴۳ yasna sadat
آخی خوش بحالتوووون
پاسخ:
قسمت شما هم بشه:)
۱۷ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۵۶ ظرفیت کوچولو83
وای خدای من چه مهمونای عزیزی...حتما کلی معنویت آوردن شهرتون...اسفند پارسال ما هم  مهمونای آسمونی داشتیم یادش بخیر.
اللهم صل علی محمد و آلب محمد وعجل فرجهم.
دکترو ترور نکنیا!فکر دل ما رو بکن:)
پاسخ:
فضای خیلی خوبی شده بود^_^
خواستم شهید بشه:|بخاطر تو باشه:))
:)
۱۷ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۵۰ z.h.s bartar
به به! مهمون باصفا :/
خوووووش به حالتون :(
دیشب حرم یه دسته با ابهت اومد فک کردم شهید آوردن ، نگو ..‌... :(
دلم تنگ شده برا تشییع جنازه شهید ...
دکتر شهید شه میارنش مشد .:-p (محدثه نشنوه !)
پاسخ:
محدثه و مامانی میان میکشنت:-)
به امام رضا بگو دلم هوای ایوون طلاشو کرده:"(
دلم مشهد میخواد...
دعا کن من و مامان و بطلبه...
۱۷ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۱۱ z.h.s bartar
منو نکشین گنا دارما :(
باش :|

مامان نیس چرا؟!اگه دیدی سلام برسون شدییییییید :)

(حالا یه چیزی هست نمیگم که سالم از وبت بیرون بیام !)

اگه بگم واقعا میکشنینم!
پاسخ:
نترس:")
چشم سلامت باشی
بوگو:|
۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۰۶ ظرفیت کوچولو83
سلام نکنین این کارو:(
من چقد بگم دکتر واس ماس!آغا، دکتر کلیش واس ماس.همشهری ماس
من به خاطر اینکه حتما خودشون خیلی دوس دارن شهید شن پا رو دل خودم میذارم!ان شاءالله شهید شن:((
راستی به مامان بگو دخترت خراب کرد:(
کنفرانس مقاله ام رو از بس سریع دادم(ینی صحبت کردنم خیلی ریتمش سریعه!)داور گفت:خانم جنگی واقعا جنگی هستی!نمره ام رفت و....:(
۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۱۳ ظرفیت کوچولو83
منم گفتم:عیبی یوخ...عیبی یوخ....خخخخ
پاسخ:
کنفرانسی رو که خیلی دوسش داشتم مریض شدم صدام گرفت خراب شد:(حس الان تو رو داشتم!

۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۲۷ z.h.s bartar
نمییییگم :"(
مرضیه کمک بش بگو مال خودمه ، باباش،عموش،عمش،خواهرش،داداشش، و خواهرزادش که اسمش زهراخانومه!  و خیلی گل و ماهه!
پاسخ:
میگم بوگو:-|
۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۵۶ میم ....
مال من و مامانه:|
۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۲ ظرفیت کوچولو83
پس یه درد مشترک هم داریم!
ای بابا اصلا نخواستم:(
حداقل زهرا گفت به توام میدم!تو میگی مال من و مامانه.
وای مگه میشه؟!میخوایین دکترو ازم بگیرین....بابایی کجایی؟!:((
پاسخ:
هر چی مامان بگه-_-
:)
۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۲۰ z.h.s bartar
بابا O-o
پاسخ:
اره:-|
۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۴۱ ظرفیت کوچولو83
خخخخخ...زهرا تعجب کرده.
نازی آبجی جونم...
پاسخ:
:)
۱۸ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۲۶ آبجی خانوم
:"(
پاسخ:
:(
۱۸ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۵۰ z.h.s bartar
پس خیلی بابایین شماها :)

بابا دکتر (!) بابا سعید (!) بابایی (!) باباجون (!)
پاسخ:
من نیستم-_-
:|
۱۸ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۱۲ رهرو زینبی
خوش ب حالتون....

التماس دعای تشدید دار...
پاسخ:
چشم..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم