نگاه من

نگاه من
آخرین نظرات

۱۴ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

۳۱تیر

فاطمَ اُ بیار وضو گرم بختت سُز با!فاطمه اب بیا وضو بگیرم بختت سبز بشه!

البته من که اسمم فاطمه نیست ولی همه رو فاطمه صدا میزنه!میگه بختت سبز بشه قطعا منظورش تشکیل خانواده و این حرفاس . البته بعد از این دعاهاش با جمعیت متاهل حاضر در اون مکان مواجه میشه که بهش پیشنهاد میکنن از این دعا ها واسه کسی نکنه:/براش ظرف اب بردم وضو بگیره بعد روسریشو زدم سرش واسش مهر و تسبیح گذاشتم شروع کنه نماز خوندن دعاشو عوض کرد گفت ایشالا تو درس خوندن موفق بشی:|هر دانشگاهی دوست داریقبول شی:|یه مقدار هم با جمعیت متاهلین پشیمان ابراز همدردی کرد:»

البته این که دعای جدیدی نیست همیشه دو طول دوران دانش اموزیم دعاشو پشت سرم حس کردم!چون هیچوقت تلاشی نمیکردم ولی همیشه نتایج دهن پر کنی واسه خانوادم میوردم هر چند از نظرم خودم ذره ای هم ارزش نداشتند:/

اون جمعین پشیمان هیچ طول زندگی مشترکشون به ده سال هم نرسیده شاید ناراحتیشون موقت باشه ولی وقتی پیرزن هشتاد ساله بعد از پنج تا بچه و مرحوم شدن شوهرش با اون افراد ابراز همدردی کنه به نظرم من با مصیبت عظمایی مواجه شدم:|و اون مصیبتم همنشینی با لشکر شکست خورده ی پشیمان تلقین کننده ی همه ی حسای منفی عالمه!الکی مثلا من خودم خیلی مثت اندیشم:/ولی یاس فلسفیمو به اون یاس ترجیح میدم خخخخ

من هیچ وقت یه زوج ارمانی ندیدم فقط وصف چند نفر محدود رو شنیدم.باید بگم ارمان من با ارمانی که از دین میاد متفاوته به خاطر همین تا حالا زوج های مذهبی خوشبخت زیادی دیدم ولی با نمونه ای که ارمان خودم و درشون مشاهده کنم مواجه نشدم! 

باید همیشه این سوال پرسیده بشه چرا همه ی متاهل ها ابراز پشیمانی میکنن و همه مجردا میگن دلشون میخواد ازدواج کنن:/

همنشینی با اون افراد فکر نمیکردم تا این حد برام ناراحت کننده بشه!

باید علامت سوال هامو درباره زندگی یه بار بنویسم دلم نمیخواد سوال هام بی جواب زیر غبار روزگار پوشیده بشن باید یه وقت حسابی واسشون بذارم:/

کمی با ربط:همیشه ارزو داشتم با حضور ذهن کامل یه ارمان شهر واسه خودم بنویسم:)حتی اگر همه ارمان های دوست داشتنی من و مزخرف بخونن!به هر حال مانعی در برابر این کار نمیبینم(-B<تنها چیزی که لازم دارم یه مقدار استعداد نیسند گی که مطمئنم یه روز به ارزوم میرسم و کسبش میکنم!^____^

بی ربط:کاش بیان امکان استفاده از شکلک داشت:\ 

میم ....
۳۰تیر

با شروع شدن فصل بیکاریم هیچ چیزی جز کتاب خوندن برام باقی نمیمونه. اما دیروز تصمیم گرفتم یه کتاب تکراری رو بخونم . کتاب "نظام حقوق زن در اسلام" شهید مطهری.خب من قبلا با عجله این کتاب و خونده بودم و خوب فکر نکرده بودم . 

*دوران مدرسه یه روز امتحان جهان بینی داشتیم همین طور که کتاب و میخوندم به مامانم گفتم این کتابای شهید مطهری هم اون قدرا عالی نیستن!گفت:چرا؟ گفتم اخه انگار همش میخواد یه چیز مهمی بگه و اخرش نمیگه!غیر منتظره تموم میشه گفت:اخی بنده خدا رو زود کشتن زنده نموند که تو بهش یاد بدی:|*

خب من و این جواب و نمیپسندم چون بعضیا فکر میکنن اگر ما به کار بزرگان ایراد بگیریم میخوایم بگیم بیشتر از اونا تخصص داریم در حالی که ما فقطداریم اعلام میکنیم از کار اون ها خوشمون نمیاد حالا بستگی داره اون بزرگان چه کسایی باشن اگر علمای دین باشن بسته به اعتقادی که به خدا و دینش و اختیاراتی که به علما داده یا ازشون با اکراه تبعیت میکنیم یا خودمونو میزنیم به کوچه عمر چپ! 

به هر حال هیچی نمیتونه مانع من از حرف زدن درباره کتابی بشه که دیروزخوندم.

خب اما اون کتاب.یادمه یه روز به یه نفر گفتم ما به کسایی که دم از حقوق مساوی برای زن و مرد میزنن مدیون هستیم.بهش گفته بودم یه روز دلیل این حرفمو مینویسم خب الان وقتشه.به مقدمه ی کتاب شهید مطهری توجه کنید.ایشون میگن شرایط امروز ایجاب میکنه ما درباره ی این مسائل(مسائل مربوط به حوزه خانواده) حرف بزنیم و دوباره دربارش فکر کنیم.یعنی محرک ایشون برای نوشتن این کتاب همون مسائل ازادی و تساوی و جریان های فمنیسمی بوده.حالا فهمیدید چراگفتم ما به این افراد مدیونیم.اولا اینکه اگر شعار های اونا نبود علمای اسلام و شخص شهید مطهری من مطئنم هرگز دست به تالیف همچین کتابایی نمیزدن و بدبختی  حقوق دینی فراموش شده ی زن ها تا ابد مخفی میموند.گاهی فکر میکنم  امام خمینی هم که یگانه مدافع واقعی و حقیقی حقوق زن بود بدونه همچین محرکی به این فکر میوفتاد که افکار حقیقی خودشو ابراز کنه یا نه!به هر حال چیزی که بدیهیه اینه که درسته زن غربی به مراتب بدبخت تر از زن شرقی بوده اما هیچ چیزی دال بر خوشبختی زن شرقی وجود نداره و چه جریانات مطالبه گر حقوق مساوی به وجود میومدن و چه به وجود نمیومدن لازم بود علمای اسلام برای جامعه ی خوشون کاری بکنن الحمد لله که اون جریانات بوجود امدن و علما رو وادار کردن اندیشه های خودشونو به مردم معرفی کنن و دست به کتابت بزنن!

اما مطلب دیگه اینکه من همیشه برای خودم متاسف بودم و هستم!متاسفبابت اینکه من مشغول خوندن این کتابم . اما نه از این جهت که این کتاب بده یا این که ارزش خوندن نداره از این جهت که چرا من باید همواره مشغول پرسش از خودم باشم در حالی که جنس مخالف هرگز این چنین پرسشی نداشته و هیچ چیزی درون ناراحت من و خوشحال نکنه اگر من هرچقدر هم کتاب بخونم در اخر میتونم توی هر بحث منطقی با جنس مخالف و موافقو و با هم دین و غیر هم دین پیروز بشم اما چیزی نصیب خود من نمیشه

یه مشکلی که من با این کتاب دارم اینه که شهید مطهری از من خیلی دور بوده و توی روزگاری زندگی میکرده که اسلام غریب بوده و گرایش به کمونیسم و ... کاملا امر عادی به حساب  میومد افرادی هم که رفتن گناهی براشون نمیبینم اصلا اسلام کجا بود که بخوان باهاش اشنا بشن .به خاطر همین حوادث عصر ایشون بوده که ایشون تو کتابشون مدام درحال مقایسه اسلام با مکاتب دیگه ی دنیا هستند و مدام برتری اسلام رو به رخ میکشن در برتری اسلام شکی نیست اما برای من در عصر حاضر بسیار بی معنیه درباره ی دین خودم سوال داشته باشم و برای اقناع من بیان دینمو با یه مکتب داغون دیگه که از ابتدایی ترین بنیان هاش میشد فهمید چقدر الکی و زپرتی ، مقایسه کنن و بگن اسلام خیلی خوبه پس جای سوالی نیست!خب من با خود این خیلی خوب کار دارم نه با اون به اصطلاح رقبای داغونش!

اما میخوام حسمو نسبت به یه چیزی خیلی رک بگم..

شهید مطهری توی مقدمه از وضع اسف بار زنان امریکایی و اروپایی که از خونه هاشون بیرون کشیده شدن و سختی خونه ازشون گرفته شد و بجاش مجبور بودن به عنوان نیروی کار ارزون توی کارخونه ها کار کنن و فعالیتی معادل فعالیت یک مرد تنومند رو انجام بدن..از بیماری ها و دست ها و بدن های مجروح و فقدان حامی برای اون بیچاره ها حرف زد..

خب شنیدن این چیزا بسیار تاسف اوره و ادم دوستم داره برای اون بیچاره ها ساعت ها گریه کنه!اما من اگر توی اون روزگار بودم مطمئنا همین کار و میکردم و شاید نهایت شکایتم از زندگی این بود که چرا هیکل بزرگ تر و بازوی اهنی ندارم!به هر حال من دوست داشتم کارفرما بهم ظلم کنه و نهایت یه پول سیاه مقابلم بندازه و من خوشحال بشم.از اول قرارم با کارفرما همین بود اون به من ستم کنه من اطاعت کنم و سهمم یه مقدار پول باشه.این یه زندگی لذت بخش بود برای من که دست و پام مجروح بشن ، وزنه های سنگین و بلند کنم و وقتی کارم تموم شد کف کارخونه یا معدن یا مزرعه جان به جان افرین تسلیم کنم! چون از اول شرایطشو میدونستم.اما میدونید زندگی تلخ چی بود؟این که با یه حلقه ی طلایی و یه لباس زیبا ازدواج کنم و از طرف کسی که قرار بود به من محبت کنه مورد ظلم و ستم واقع بشم.

کیه که شوهر ظالمشو به کارفرمایه ظالم ترجیح بده؟؟؟؟هیچ کس...

نمیتونم قبول کنم زن غربی که از خدا فقط پسر خدا و یکشنبه کلیسا رفتن و میشناخت کار غلطی کرد!برای اون زن به نظرم این بهترین کار دنیا بود چند قرن بدبختی رو تحمل کرد الان میتونه توی اسایشی که پس از قرن ها بدست اومده زندگی کنه...

اما من از خدا چیزای بیشتری میدونم...مسیر من با اونا فرق خواهر کرد.

پ ن:این کتاب همیشه ارزش خوندن داره!


بروز کردن وبلاگ با گوشی خیلی سخته:(

میم ....
۲۹تیر

امام علی ( ع ) :خوش ترین زندگی زندگی با "قناعت" است.

گاهی فکر میکنم چرا همیشه خونه هایی که توی تلوزیون نشون میده همه مبل دارن یا همه اشپزخونشون یه دریاست.یا از پشت همه ی پنجره های خونه منظره ی زیبایی مشخصه و ادم میفهمه اون پشت یه باغچه ی بزرگ هست.خب مطمئنا این چیزا بد نیست.خدا ببخشه به صاحبش؛-)اما مگه تو ایران چند نفر خونه های این شکلی دارن که توی تبلیغات تلوزیونی مدام نشونشون میده یا توی تبلیغاتی که از روغن و برنج پخش میکنن یه سفره چقدر باید متنوع باشه و دراز!

یادمه اون قدیما من و خواهرم فیلم میدیدیم.دوربین که تو قسمتای مختلف خونه طرف و نشون میداد از مبلمان و تلوزیون و لوستر ها میشد فهمید که طرف دستش به دهنش میرسه بعد پدر خانواده که از زندتن ازاد شده بود همه ی وسایل اون خونه رو ات و اشغال خطاب کرد و به زنش گفت امروز فردا این ات اشغالا رو میفروشیم و بر میگردیم تو خونه قبلی خودمون:|خواهرم گفت با این حساب ما گداهستیم دیگه:-\

خب البته این که خاطره فیلم دیدن من بود و فاقد هرگونه ارزش تفکر:)

بذارید یه مثال واقعی بزنم:) دولت اقای احمدی نژاد و وقایعش هرگز از خاطره ها محو نمیشه.حد اقل برای هزاران نفری که مسکن مهر دارن!

تلوزیون معمولا از چند تا خانواده که کلید مسکن مهر و بهشون داده بودن فیلم کوتاهی میگرفت و بعد از اخبار ساعت 9 نشون میداد.بیشترشون میگفتن ما سال ها خونه نداشتیم و الان که خونه دار شدیم چقدر خوشحالیم و...ولی دوربین یه چرخ تو خونه میزد وسایل زندگیشون نشون از تجمل داشت!مدل پرده ها مبل ها تلوزیون و...

معمولا میگن این حرفا رو ادمای خسیس میزنن.این که من خودم خسیسم و نمیتونم کتمانش کنم ولی به هر حال فکر کنم عاقلانه این باشه ادم یه خونه واسه خودش داشته باشه بعد بزنه تو فاز اینکه خونشو مجلل کنه:|

من که حس درونی خودمو خسیس بودن تعریف نمیکنم بهش میگم قانع بودن^___^ درباره اینکه اکثریت واسه شعار های اقتصاد مقاومتی طره هم خرد نمیکنن واقعا هیچ حرفی ندارم:/البته بجز  ماه اول سالB-|

یه مفهوم فراموش شده ی قران یعنی "حیات طیبه" گفته میشه کلید رسیدن بهش قناعت کردنه

«مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مَن ذَکَر أَوْ أُنثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً وَلَنَجْزِینَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یعْمَلُونَ؛ هر کس، از مرد یا زن، کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگی پاکیزه ای، حیات می بخشیم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام می دادند، پاداش خواهیم داد»(نحل/ 97).

♥♥♥

«و سئل عن قوله تعالی فلنحیینه حیاه طیبه» فقال هی القناعه؛ از امام علی (ع) پرسیدند: منظور از جمله «فلنحیینه حیاه طیبه» چیست؟ فرمود: قناعت» (نهج البلاغه، کلمه قصار 229). البته بدون شک مفهوم این تفسیر امیرالمومنین، محدود ساختن حیات طیبه به صرف قناعت نمی باشد بلکه بیان مصداق و نمونه روشنی از آن است، چون اگر همه دنیا را به کسی بدهند ولی روح قناعت را از او بگیرند همیشه در آزار و رنج و نگرانی به سر می برد و به عکس اگر انسان روح قناعت داشته و از حرص و آز و طمع بر کنار باشد، همیشه آسوده خاطر و خوش است (تفسیر نمونه، ج 11 ، ذیل آیه 97 سوره نحل.)


فکر کنپ اگر نفرینی رو به سمت مسئولین دوران سازندگی که با مردم این چنین کردن و روحیه مصرف و تجمل رو درشون بوجود اوردن ببریم کاملا به حق باشه-.-...تا وقتی حکام ساده باشن مردم هم سادن.وقتی اونا مجلل شدن مردم هم...

★★★

امام خامنه ای (♥) : ضعفهای ما خطرهائی است که در سر راه ماست و در این مدت وجود داشته است و باید بعدها جلوی اینها را بگیریم. اولین ضعف ما گرایش به دنیاطلبی بود که گریبان بعضی از ماها را گرفت. بعضی از ما مسئولین دچار دنیاطلبی شدیم، دچار مادیگرائی شدیم؛ برای ما ثروت، تجمل، آرایش، تشریفات و اشرافیگری یواش یواش از قبح افتاد. وقتی ما اینجور شدیم، این سرریز میشود به مردم. میل به اشرافیگری، میل به تجمل، میل به جمع ثروت و استفاده‌ی از ثروت به شکل نامشروع و نامطلوب، به طور طبیعی در خیلی از انسانها هست. وقتی ما خودمان را رها کردیم، ول کردیم، دچار شدیم، این سرریز میشود به مردم؛ در مردم هم این مسئله پیدا میشود.۱۳۹۰/۱۱/۱۴


میم ....
۲۸تیر

من میخوام موضوعات وبلاگمو اسمشونو عوض کنم ولی بلد نیستم:(!

میم ....
۲۷تیر

دوست دارم زیاد درباره ازدواج و خانواده فکر کنم، خب اولین چیزی که به ذهن مخاطب میرسه اینه که من کمبود شوهر دارم ، شاید من کمبود حضور پرنس چارمینگ داشته باشم اما کمبود شوهر ندارم!خخخ وقتایی هم که احساس کمبود میکنم وقتیه که میرم خرید چون خوشم نمیاد با فروشنده ها حرف بزنم/:

یه روز مدرسه زود تعطیل شده بود یکی از اون کلاسیا باباش یادش رفته بود بیاد دنبالش ، بهم گفت اگر من صاحب داشتم اینطور وسط خیابون نمیموندم ، گفتم صاحب چیه؟گفت یعنی بذارن شوهر کنم ، طفلی دلش خوش بود!خواستم بهش بگم مردی به نام شوهر زیادم ان تایم نیست ولی بی خیال شدم

به هر حال فکر کردن به این چیزا تمام ذهن من و اشغال کرده!

یکی از پسرای محل میخواد زن بگیره ، طلبس ، یکی از معیاراش خوشکل بودن طرفه . مامانم میگه حق داره ، بله حق داره به هر حال محض رضای خدا یا در جهت ارمان های انقلاب که نمیخواد زن بگیره زن میگیره تا گره فعلی زندگیش باز بشه ، جالبه اون که پسره میتونه گرهشو باز کنه ولی دخترا نمیتونن 

الان میگم منظورم چیه . من متاسفم که امشب تصمیم گرفتم درباره این چیزا بنویسم اما دلم این و میخواد

تو معامله ی ازدواج دو طرف حقوق واجب میگیرن پسره حقوقشو با چیزایی مثل زیبایی اون دختر میگیره و دختره هم با پولدار بودن اون پسر ، اما نمیدونم چرا تمام چهره ها مصلح نگران حقوق دسته ی اول هستن و سعی در کتمان حقوق دسته ی دوم میکنن 

من همیشه از مونث خلق شدنم ناراحت بودم بجز یه روز که مجبور بودم صبح تا شب تو یه نمایشگاه کار کنم و اون شب وقتی افقی شدم خدا رو شکر کردم که کار کردن برام واجب نیست ، به هر حال کفه ی ناراحتی هام سنگینی میکنه ، من تو زندگی مشکلات زیادی نداشتم اما مشکلات دیگران ناراحتی های من ‌و زیاد کرده حتی مشکلات کسانی که قرن ها پیش زندگی میکردن ، شاید من ایمان ندارم خدا انتقام مستضعفین رو میگیره...ولی نه بالاخره این اتفاق میوفته اما صبر کردن ناراحت کنندس...

درباره ناراحتیم از مونث خلق شدن...هر وقت بحث زیبایی پیش میاد خیلی شدید میشه الان مخاطب احساس میکنه یه میمون پشت وبلاگ "نگاه من" مخفی شده ، اما منم به اندازه ی خودم زیبا هستم ولی من فقط این مقدار کم نیستم ... به دوستم میگم یه زن هر چقدرم کریه باشه زنه ... جذابه و این برای همه کافیه...

من چرا باید ازدواج بکنم؟من میگم برای اینکه زندگی راحت تری داشته باشم .. اما این امر برای هیچکس میسور نیست ، مصلحان اجتماعی که اکثرا توی کتاب و قران سر رشته دارن غایتشون مهم جلوه دادن خانوادس ، اما خانواده ارمانی اونا که هیچکس ایده الشو درش پیدا نمیکنه بیشتر شبیه اردوگاه عشق اجباریه ، اونا معمولا انتظار کنار گذاشتن معیار ها رو دارن که این درخواست ظالمانه ایه. شاید الان کسی بگه تو خدا رو ناتوان از این میذگدونی که بهت اسایش بده؟نه من خدایی رو میشناسم که از بندگان امتحان میگیره...

من که خانم میم هستم هیچوقت از خدا کمال بعد از سختی نخواستم ، میدونم این بسیار بده اما من از کرم کبریائیش فقط اسایش خواستم

مصلحان انتظار دارن جوونا از چاله به چاه مهاجرت کنن و بعد از این که تمام سال های جوونیشون گذشت پله پله بالا بیان نور خورشید بهشون بتابه و احساس خرسندی کنن ، و بعد زیر نور افتاب از خودشون میپرسن چرا؟

_____________________________________________________________________________

به هر حال من کمبود شوهر ندارم،پرنس چارمینگ هم از نزدیک خونه ما رد نمیشه من فقط مقدا زیادی از خودمو احتیاج دارم تا دیگه اون مقدار کم نباشم ، این که یه دختر ۱۸ ساله باشم یه چیز ناچیز از منه ...

راستی میدونستید از تشکیل خانواده دادن بقیه خوش حال میشم،انگار هنوز اجتماع پا بر جاست ، هر چند نابود شدنشم زیاد مهم نیست:-\

مشکل اینه من فراموش میکنم زنذگی یعنی اینکه هر روز برای خدا سختی بکشی اما من نمیتونم باور کنم خدا فراری ها رو مجازات میکنه...خدایا تو میدونی چقدر من و ضعیف افریدی...!


پ ن:لطفا برام ننویسید قبلا این حسا رو داشتید الان خوب شدید

باور نمیکنم

پ ن۲:من دوباره مینویسم.شاید نوشته ی بعدیم درباره ازدواج اسن سکس رو کاملا نقض کنه!

پ ن۳:کسی حق مسخره کردن من و نداره

میم ....
۲۶تیر

از اینکه یه خواننده مثل تتلو یا یه بازیکن مثل سوشا تو اینستاگرامشون به امام خامنه ای ابراز ارادت میکنن یا یه دختر المانی بعد از دیدن عکس امام خامنه ای مسلمان میشه هرگز تعجب نمیکنم، اصلا مگه میشه این اقا رو دوست نداشت و جذبش نشد؟:)

درباره امام خامنه ای همه چی عجیبه ، نمیدونم چرا امام خامنه ای روزگارش مثل امام خمینی نشد، مثلا چرا حتی با ادمای مذهبی باسد بحث کنیم که به ایشون بگن امام نه رهبری و ... یا مثلا یه چیزیو دقت کردین تو فیلما وقتی میخواد یه خانواده مذهبی رو نشون بده دوربینو میبره روی دیوار خونشون که عکس امام خمینی روشه بعد بعدما متوجه میشیم که این خانواده مذهبین:|اما هیچوقت عکس امام خامنه ای کنارش نیست:/یا حتی تو فیلمای زیادی دیدم بازیگرا از امام خمینی حرف بزنن اما هیچوقت ندیدم کسی از ایشون حرف بزنه!

راستش امام خمینی و امام خامنه ای بودن که دین و برای من شیرین کردن:)من حرفای ایشونو به هر حدیث معتبر و غیرمعتبر و روایتی مقدم میدونم مگه کسی هم هست بیشتر از اونا رو قران و سنت مسلط باشه و بخواد دربارهدینحرف بزنه:)

مردمی که امامت ایشونو قبول نمیکنن بد ظلمی به خودشون میکنن اونا یه مشت یتیمن که پدرخوانده های ظالمی بهشون حکومت خواهند کرد


من این اقا رو دوسش دارم:)

اماااااااممه:)


پ ن: دلمم واسش تنگ شده:"|

میم ....
۲۵تیر

باز جمعه و معمای شاه و مرور تاریخ

قسمت قبلی سکانس اخر فیلم چقدر ایت الله کاشانی مظلوم ایستاده بود ، فکر کنم صفت  نمک نشناسی بین سیاستمداران به صورت نهادینه وجود داره سیاشتمدارایی مثل مصدق که به پشتوانه علما و مردم بالا رفتن ولی وقتی خرشون از پل گذشت فراموش کردن بقاشون وابسته به علماست.علما همیشه مظلوم بودن چون وقتی حمایت میکنن میشن روشنفکر  ولی وقتی انتقاد میکنن به سمت مسجد و جا نماز ارجاعشون میدن!من که تو روزگار فعلی هم کاشانی میشناسم هم مصدق ، و مطمئنم که فقط اسم کاشانی ها با افتخار توی تاریخ ثبت میشه....


میم ....
۲۵تیر

یه روز داشتم شبکه نمایش نگاه میکردم.یه فیلم پخش میکرد مربوط به زمانی که بین شمال و جنوب امریکا برای لغو برده داری جنگ اتفاق میوفته.کاش اسم فیلم یادم بود ولی تنها چیزی که ازش یادمه اسم شخصیت اصلی فیلم "جورجیا"ست!جورجیا اولش تمایلی به لغو این قانون نداشت یعنی اصلا برده داری براش مهم نبود چون تمام تلاششو میکرد از برده هاش خوب محافظت کنه ، ولی وقتی اونم به صف مخالفین پیوست فهمید که با حق رای داشتن میتونه تو جریانات اجتماعی وارد بشه.

سکانس خاص فیلم استدلال های مردان امریکایی بود که میگفتن ما حق رای رو به زنان نمیدیم چون این توهین به روحیه ی لطیف اون هاست که وارد این مسائل بشن!

خب البته من نمیخوام برای شما فیلم تعریف کنم و نمیدونم هم اون مرد واقعا چی گفته و ایران چی دوبله کرده!

اما فقط به این فکر میکنم که تا حالا چند بار حرفایی مثل این رو برای منع کردن زن ها از شرکت تو مسائلی که دوست دارن شنیدم.

یه مسئله ای که من زیاد باهاش برخورد کردم حرف زدن درباره ظرافت و ریحانه بودن هست که معمولا توی بحثای مربوط به اشتغال زن ها در کار های خشن یا وقتی عکس های زن های ورزشکار(ورزشای سخت مثل نینجا) میره رو خبرگذاریا دربارش حرف میزنن و وامصیبتا سر میدن!

من هیچ حسی نسبت به اونا ندارم چون هیچ مردی از وجود یه مرد اشپز خجالت نمیکشه منم از وجود یه زن نظامی با قدرت بدنی بالا خجالت نمیکشم.

یا اینکه میگن اینکارا لطافت زن رو از بین میبره و این برای خانواده مضره.من که ندیدم مهربون بودن یه مرد صلابتشو از بین ببره پس انجام بعضی کارا هم لطافت یه زن و از بین نمیبره.

اما چیزی که ذهنمو درگیر خودش کرده اینه که این بحثا بیشتر از طرف جنس مخالف یعنی مرد ها مطرح میشه:/و از هرچیزی که خوششون نیاد میگن در شان یک زن نیست!

نتیجه گیری ساده اینه که انگار موجودی به نام زن هیچوقت نمیتونه خودش شان و موقعیتشو مشخص کنه.چون وقتی که اکثر توانایی هاش پنهان میشن و فقط تواناییش که منحصرا به دیگران سود میرسونه برجسته میشه.همیشه باید مشغول انجام خواسته های دیگران باشه و خودش رو فراموش کنه

من با افراط در فداکاری(که اونم از توانایی های خاص زنانه هست)مخالفم!


پ ن:گاهی فکر میکنم اگر کسی مثل امام خمینی رهبر این انقلاب نبود سرنوشت تاسف بار زن های ایرانی چی میشد!

باید حتما حرفای ناب امام رو درباره زنان خطاب به افراطیا تو وبلاگم بذارم:)


میم ....
۲۵تیر

بزرگی خدا رو جوری ترسیم کن ....

که جمال بخشش از همه ی گناه های عالم بزرگ تر باشه...

و جلال و عظمتش به احدی جرات گناه کردن نده....

میم ....
۲۵تیر

بالاخره از غول کنکور عبور کردیم:-)مطمئنا در حد خودم نتیجه میگیرم نه در حد ارزوهای دور و دراز م، حالا یه عده میان میگن کنکور هدف نیست و یا همه چیز نیست اما اون بهترین وسیله برای رسیدن به هدفه مثل یک نردبون که نمیشه از پله ی اول بریم پله ی سوم حتما باید از پله ی دوم عبور کنیم.

حالا که از کنکور رد شدم میتونم بیشتر به وبلاگم برسم.باید بگم وبلاگ نویسی خیلی غریب واقع شده تا مدتی پیش اکثر وبلاگا فقط گالری عکس نوشته ها بودن الانم حس میکنم وبلاگای حرفه ای کنار گذاشته میشن و بجاش کانال های شخصی روی کار میان!

به هر حال خوبه ادم جایی رو داشته باشه که توش بنویسه...نوشتن کار قشنگیه:-) وبلاگایی رو که خیلی کم از عکس استفاده میکنن دوست دارم ، سعی میکنم از تنبلی برای خوندن متن های طولانی فرار کنم ، بیخود نیست مطالعه تو کشور اینقدر کمه-.-

خب در اغاز کار لطفا انتقاداتتون رو به وبلاگم بگید:)ممنون^____^


میم ....