سراپا اگر زرد و پژمرده ایم/ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چوگلدان خالی لب پنجره/پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ما دیده ایم/اگر دل دلیل است اورده ایم
اگرداغ شرط است ما برده ایم/اگر دشنه ی دشمنان گردنیم
اگر خنجر دوستان گرده ایم/گواهی تو خواهی اینک گواه
همین زخم هایی که نشمرده ایم/دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم
*یادمه سال 90 بود که من با مذاکره کننده ارشد ایرانی دکتر سعید جلیلی توی یه مستند درباره هسته ای اشنا شدم ، همون اول کار ایشون و کسی دیدم از دوربین فراری-_- کلا نمیدونم چی شد خیلی از ایشون خوشم اومد مخصوصا وقتی چند بار شد سوژه ی صرفا جهت اطلاع با پراید ساده و بدونه محافظ البته از قبلشم با ادمای بدونه محافظ حال می کردم ! و اونایی که محافظ داشتن و دست و پا چلفتی تصور می کردم:| فقط تنها ایرادی که به ایشون میگرفتم این بود راه رفتنش مشکل داره و دیپلمات باید عصا قورت داده باشه! که اون موقع از جانباز بودن ایشون بی اطلاع بودم:( و بسیار الان برای خودم متاسفم :"....