_تو نمیخوای برا این پسره بیچاره یه دختر _خوب پیدا کنی؟
_کدوم پسره؟ من پسر بیچاره نمیشناسم!
_پسر خالتو میگم!
_اهان اون.به نظرم که بیچاره نیست! این همه دختر ...
_کل شهر و رفتن خواستگاری نبود که نبود.
_به هر حال من از این کار خوشم نمیاد.
_کدوم کار؟
_واسطه گ ی برا ازدواج به نظرم این کار مخصوص علافاس!
_بی عدب میدونی چقدر ثواب داره!
_حس ثواب جمع کردن ندارم:\
_طفلی:(اون که کار داره خونه هم براش جور کردن نمیدونم چرا ردش میکنن!
_شاید چون کچله!
_حالا نیس که خودشون حورن!
_به س میگم یه سری موردای خوب پیدا کنه!
_به اون نگو اونا همه ... (نژاد متفاوت) هستن! خالت خوشش نمیاد
_پس مسئله اون جوون به جهنم...
_کسی دیگه رو سراغ نداری؟ 28 هم باشه خوبه:^
_نه پس انتظار دارین برا پسر 30 سالشون دختر 18 ساله معرفی کنم!
_به هر حال دختر باید از پسر کوچیک تر باشه!
_کی گفته؟
_عرف
_میترسین پسرتون خرش نتونه بره! (نتونه زور بگه)
_مسخره ی فمنیسم از نظر رشد عقلی گفتم!
_به هر حال تا وقتی پسرا خیال میکنن باید دختر کوچیک تر بگیرن همیشه یه گروه از دخترای نفله مجرد میمونن!
_نخیرم..
_دوباره برن خواستگاری مورد قبلی! یکم پافشاری کنن
_چقدر خودشونو باید کوجیک کنن اخه!
حوصله بحث نداشتم فقط حس یک انسان از عرف دور افتاده بهم دست داد:/
هر کسی دور افتد از عرف خویش
هرگز نباید باز جوید وصل خویش
الان من از خودم خوشم اومدهB-)
راستی من که طرفدار تجرد و رهبانیت بودم:/چرا دلم برا اون بدبخت عذب سوخت!Ó.Ò
طفلک:||