یک خانواده رو فرض کنید که یک دختر و یک پسر دارن.این دو باهم کنکور میدن و پدر مادر به هر دوشون میگن رشته ای رو انتخاب کنید که اینده ی شغلی داشته باشه.به خاطر همین اون دختر و پسر از علاقه هاشون دست میکشن و فقط به کار فکر میکنن ، چون دوست ندارن پدر و مادر با اکراه واسشون خرج کنن!
.
.
.
سال ها میگذره و اون دختر و پسر فارغ التحصیل میشن.بنابه دلایلی دختر زود تر موفق میشه بره سر کار و دستش میره تو جیب خودش.اینجا یه پسر میمونه و باری از مسولیت های اجتماعی.پسره یه مدت بعد سرشکسته میشه و میگه"زن ها همه ی شغل ها رو گرفتن" و هرگز به یاد روزی که پدر مادر خودش به خواهرش توصیه کردن دنبال اینده شغلی بره نمیفته!
.
.
.
امروز دوباره رفتم صفحه قبل.هر چقدر به مادر محترم از ارمان هام توضیح بدم بی فایدس اون میگه فقط یه روز حسرت میخوری چرا نرفتی رشته ای که اینده شغلی داشته باشه!یا میگه چرا وقتی پسر داییت کار و رها کرد از نظرت احمق ترین ادم کره ی زمین بود ولی الان خودت...حتما از نظر مامانم فرقی بین من و پسر دایی نیست!
خب اشکال نداره منم هدفمو روی کار معطوف میکنم:/خیلی هم بد نمیشه.ها ها:/
.
.
.
پ ن:از این فمنیست هایی که الگوی واحد برای همه زن ها ترسیم میکنن بدم میاد!