نگاه من

نگاه من
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مسجدالاقصا» ثبت شده است

۱۰تیر
باد ها تو را درود گویند...
موج ها تو را سلام دهند...
شاخه های زیتون برای تو خم میشوند...
سرزمین زمرد...
سرزمینی که فرشته ی پاک حریم ملکوت سرود صلح وشادی را در گوش مرد چوپان و مرد نجار زمزمه کرد...
سرزمینی که فرمانروایان مقدس بر ان حکم رانی کردند و جلوه ای از حکومت موعود را به جهانیان نشان دادند...
سرزمینی که نور ایلیا شب های ان را روشن میکند...
قلب شکسنه ی دین حق...
سال هایت در انتظار درمان این زخم ، زخم خوردیم...
انتظارش تلخ ترین لحظه هاست...
زنجیر میخواییم...
تا کی پادزهر برایت میرسد...
بگو از روزهای تارت...
بگو از شب هایی که نور ستاره ها راهنمای مظلومان این سرزمین است...
از شب هایی که شمع های کوچک کودکانت چشمک میزنند...
بگو از شاخه های زیتون سوخته در اتش جنگ...
از زنجیر ها و سنگ مردار ها...
از اسارت ها و تبعید در بیابان ها...
از ننگ صبر و صلح و سکوت بد تر از مرگ...
اما این یوغ ها سال هاست برگردن ماست...
این زخم ها سال هاست در سینه ی ماست...


پس کی میرسد درمان؟!


پ ن:#القدس_لنا
میم ....
۱۹تیر

چند ساعت دیگه میریم برای راهپیمایی روز قدس ... القدس لنا...

میدونید نامسلمون بی غیرت کیه؟ کسی که بگه خودمون هزار تا بدبختی داریم بی خیال فلسطین! اخه بشر خاخام یهودی تو اروپا از فلسطین حمایت میکنه اون وق تو که اسم شیعه رو یدک میکشی اینو میگی ...

............................................................................................................................

پارسال واسه راهپیمایی روز قدس احساس عذاب وجدان بهم دست داد هرچند رفتم و مسیر و هم با بقیه طی کردم ولی اونجوری که لازم بود واسه فلسطین داد بزنم نزدم.بعدم اومدم خونه دراز شدم جلوی تلوزیون ولی به لطف پخش یکی از فیلمای قدیمی حال و هوام اونجوری شد که میخواستم ...تلوزیون یه کار خوب کرد فیلم قدیمی چشم های ابی زهرا رو داشت پخش میکرد خیلی خوشحال شدم اخه دفعه ی اولی که این سریال  پخش کرد من 5 سالم بود ولی خب اون سریال خوب تونست توی اون سن من حالی کنه اسرائیلیا حیوون وحشی هستن! در این حد که دقایق پایانی سریال دستام رو چشمام بودن که چیزی نبینم!!!پارسال دستمو نذاشتم رو چشمم دستمو کشیدم رو چشمم واسه پاک کردن چند قطره اشک:"....چشم های ابی زهرا رو دزدیدن...


داستان یه فرمانده ی اسرائیلی که توی اردوگاه های فلسطینی دنبال بچه هایی میگشت تا اعضای بدنشونو به پسرش پیوند بزنه و این بار نوبت چشم های ابی یه دختر فلسطینی بود ...


یه جنایت نادر که فقط یه اسرائیلی میتونه اجراش کنه ...


گاهی یه دوره ای از زندگی با یه وقایعی همراه میشه که ادم نمیدونه شاد باشه یا غمگین . مثلا همزمان شدن بچگی من با چند دوره از جنگ های اسرائیل و غزه ... شب توی تلوزیون عکس جسدای فلسطینی رو میدم سرمو میذاشتم رو بالش میگفتم خدایا لطفا فردا دیگه تموم بشه...


ولی تموم نشد:"( سالهاست که تموم نشده ....این دنیا امام میخواد ...این دنیا منجی میخواد...


به کسایی که برای فلسطین حنجره پاره کردن غبطه میخورم. به راشلِ مسیحی که برای فلسطین کشته شد غبطه میخورم . فاجعه ی فلسطین در حدی اوج گرفته که همین تصاویر سانسور شده که از رسانه های اروپایی پخش میشه دل مردم مختلف دنیا با هر دینی که اصلا از اسلام بهره ای هم ندارن به درد میارهاز خاخام یهودی گرفته تا کشیش مسیحی تا حتی یه کسایی که فقط واسه خالی نبودن مدارک شناساییشون اسم یه دین رو نوشتن!... این چشم هایی که هر کدوم گوشه ای از این دنیا برای فلسطین اشک میریزه باید زود تر به دیدن قدس شریف روشن بشه ...


این نعره های سنگ... مشت های گره کرده ... لانه ی عنکبوت رو نهایت خراب میکنه ... اینده ی دنیا چیزی جز نصرت مسلمانان نیست ...

لطفا راهپیمایی امروز رو حتما شرکت کیند ...هرچی فریاد دارید سر امریکا و اسرائیل بزنید ...


یا علی...

میم ....