پریا:/سریال پریا هم تموم شد بالاخره.اول فیلم همه فکر میکردیم ماجرا رو محور ازدواج عجیب و غریب کیوان و پریا میچرخه.ازدواجی که دو نفر اختلاف سنی زیادی داشتن.پریا به خاطر درس بچه هاشو برای مدت تقریبا طولانی ترک کرده بود و الان که برگشته بود بچه هاش بهش روی خوش نشون نمیدادن.ولی فیلم یهوو رفت سراغ بیماری ایدز و شرایط زندگی افرادی که بهش مبتلا میشن.
من که خدا رو شکر بیماری خاص ندارم ولی حس میکنم مبتلا ها رو میتونم خوب درک کنم:/به هر حال اکثر مردم فقط باور های خودشونو به رسمیت میشناسن:|و از ادمای متخصص بی نیازن:/
حس میکنم تلوزیون اصلا جای این فیلم نبود.به هر حال بچه میبینه و خوبیت نداره:/این مسائل و باید در قالب مستند ارائه کنن تا این که نویسنده سریال از قوه خیال خودش استفاده کنه و داستان بسازه!
دقت کردید پدر کیوان بعد از بیماری پسرش چقدر مهربون شد و مادر پریا چقدر بد اخلاق شد! پدر کیوان فکر میکرد پسرش داره با یه زن بیوه ازدواج میکنه و ناراحت بود بعد یهوو تغییر موضع داد مادر پریا هم فکر میکرد دخترش داره با یه پسر خوب جوون ازدواج میکنه و خوشحال بود و بعد یهوو تغییر موضع داد...
یه نفر بود میگفت فرزند فتنه میاره! این پدر و مادر چقدر سریع به خاطر فرزندانشون رنگ عوض میکنن.
خنده بودن گریه میشن ، گریه بودن خنده میشن
در کل سریال ضعیفی بود:/
فکر کنم تنها ادم عاقل سریال شوهر گلی بود:|این زوج فیلم یعنی گلی و علی رضا هم زیادی ارمانی بودن اخه مگه میشه یه زن و شوهر اینقدر منطقی باهم حرف بزنن و هیچوقت هم بحثشون دعوا نشه:> !!!!
سلام:)کتابیو که دو سال دنبالش گشتم تو کتابخونه یافتمش و امروز خوندمشB-)پیشنهاد میکنم جهت اشنایی با ناکثین بخونیدش:-/
دیگه بعداز خوندن این کتاب کاملا برام روشن شد اقای هاشمی از همون سال های اول انقلاب سری توی حکومت دینی و ارمان های انقلابی نداشته و ازهمون اول با مهره های خودش یعنی امثال موسوی و پرزیدنت روحانی و رضایی بیشتر دنبال توافقو رابطه با غرب و .. بودن. الان که دهه ی نود و طی میکنیم جناحی که همین اقا رهبریشونو میکنه دائما از تحریم و فقر و بدبختی های ایران که ساخته پرداخته ی ذهن خودشون هست حرف میزنن و در طی دهه ی شصت هم مدام با امار غلط اقتصادیو فریاد نداریم بجنگیم و نمیتونیم بجنگیم امور مملکت رو مختل کردن . و تنها کاری که انجام دادن سرپیچی از دستورات امام بوده!
مزیت این کتاب این بود که قسمت عمدش حرف های همین اقا و اطرافیان بود و نویسنده چیزیازشون کم و زیاد نکرده بود . درواقع اقایون بجای "جنگ جنگ تا رفع فتنه" دنبال "جنگ جنگ تا یک پیروزی" بودن ، یک پیروزی مثل همین توافق های هسته ای که فقط اسمشون پیروزی هست و بعد از اون اتش بس رو قبول کنن و وارد مذاکره با رژیم بعث بشن و غرب براشون کف بزنه ... و البته که در دوران حیات اماماین ارزوشونو برای دست دادن به غرب نتونستن محقق کنن و هنوزم در تکاپوی رسیدن به این ارزوهستن ...فکر کنم ویار توافق گرفتن:|
خب خدا رو شکر که این کتاب و خوندم تا دیگه اقای هاشمی رو اغفال شده نبینم بلکه بدونم از اول اینطور بوده و جای هیچ دلسوزی براش نیست:-/بلکه فقط جای برائت باقی میمونه ... از روز بعد از خوردن جام زهر توسط امام تا الان باید حساب کنیم غرب چند بار برای این اقا کف زده!و بعد این جمله رو یاد اوری کنیم که ...
" وقتی امریکاچهار بار از کسی تعریف کند مردم میفهمند که این عیبی دارد که امریکا از او تعریف میکند./صحیفه امام/جلد17/صفحه250 "
پ ن: دهه هفتادی:-)
دیروز جنس ایرانی خریدم(-Bاسم مغازشون ایران دخت بود ، اگهیشو روز قدس بهمون داده بودن.قبلا هم رفته بودم سر بزنم ولی چیزی لازم نداشتم تا بخرم فقط رفته بودم نگاه بندازم ببینم چه خبره ، هر چند از این مشتری هایی که چیزی نمیخوان و الکی میرن تو مغازه بدم میاد،اعصاب فروشنده رو خورد میکنن:/خلاصه دیگه رفتم مغازشون.جز معدود اماکن عمومی بود که یه عکس جدید از امام خامنه ای توش بود خخخخ اخه بقیه جاها عکس اینقدر قدیمیه که هنوز اقا ریشش سیاهه:|
فقط یه چیزی اینکه قیمتاش گرون بود /:چیزی که خریدم و تو هزار مغازه دیدم ولی اونجا وقتی روش نوشته بود made in iran احساس خرسندی بهم دست داد:`)
کلا هر وقت میرم تو همچین مغازه ای که سر درش نوشته فقط ایرانی یا توی کتاب فروشی البته کتاب فروشی که واقعا کتاب داشته باشه نه مطالب ترجمه شده بدرد نخور:|دلم میخواد یه جیب پر پول داشته باشم و فقط بخرم:)اما تا کنون این اتفاق نیفتاده:`|امیدوارم زود تر این اتفاق بیفته:)
گرون بودن جنساشم حل میشه:/ایرانیه دیگه هر چقدر خرج کنی اخرش سفره خودت رنگین تر میشهn_n
مصرفکنندهی باانصاف، مصرفکنندهی باوجدان هم میتواند همینجور به تولید کشور کمک کند؛ دنبال اسم و رسم نروند، دنبال بِرَند نروند - این حرفی که حالا مرتّب تکرار میکنند: بِرَند، بِرَند - دنبال مارک نروند؛ دنبال مصلحت بروند. مصلحت کشور، مصرف تولید داخلی است، کمک به کارگر ایرانی است. بعضیها هستند حتّی حاضرند به نفع کارگر هم شعار بدهند، رگ گردن را هم درشت کنند و شعار بدهند، امّا در عمل به کارگر ایرانی لگد بزنند.
امام خامنه ای(♥):1394/9/2
زن اگر چنانچه در محیط خانواده، محترم و مکرّم شمرده بشود، بخش مهمّی از مشکلات جامعه حل خواهد شد.
🌸
آداب و سننی لازم است وجود داشته باشد که زن در سطوح مختلف دچار ستمزدگی نباشد. یعنی از مسائل کاملاً شخصی و خصوصی - یعنی مسائل جنسی - احتمال و امکان ستمزدگی زن و مظلومیّت زن وجود دارد، تا مسائل عمومیتر مثل مسائل معاشرتی، مسائل خانوادگی؛ احترام در چشم شوهر، در چشم فرزند، در چشم پدر، در چشم برادر. زن اگر چنانچه در محیط خانواده، محترم و مکرّم شمرده بشود، بخش مهمّی از مشکلات جامعه حل خواهد شد. باید کاری بکنیم که بچّهها دست مادر را حتماً ببوسند؛ اسلام دنبال این است. کما اینکه در خانوادههای مذهبیتر و اخلاقیتر و نزدیکتر به مفاهیم مذهبی، اینها مشاهده میشود. فرزندان خانواده نسبت به مادر تکریم داشته باشند. هیچ منافاتی ندارد این تکریمِ نسبت به مادر، با آن حالت عاطفی و خودمانیگریای که بین فرزند و مادر وجود دارد؛ هیچ منافاتی ندارد؛ این احترام باید باشد.
امام خامنه ای(❤️) ۱۳۹۲/۰۲/۲۱
دیروز رفته بودم خونه همسایه.دخترش امار کل مدارس دخترونه رو داره:/ یکی دو ساعتی پیش همسایه موندم.من عادت ندارم زیاد برم پیش همسایه ها یا پیش فامیلامون مگر اینکه دختری همسن من داشته باشن در غیر این صورت حضور خودمو در اون جمع بی ربط میدونم.
پیشش نشسته بودم اول پرسید رتبت چند شده بعد رتبه خودشو وضع همه ی دخترای محل و گفت:/باور کردنی نبود برام کسایی که ازشون حرف میزد شاگرد زرنگای مدرسه بودن ولی همشون کنکور تجربی دادن و گند زدن و قراره برن پیام نور و دانشگاه ازاد-.-بدترینشم یکی از زرنگ ترین شاگردای مدرسه قدیمی بود که گفت متاهل شده و بی خیال درس خوندن شده.بعدش شروع کرد از خواستگارش حرف بزنه:|گفت پدر مادر پسره شب خواستگاری تا تونستن قربون صدقش رفتن و هی گفت تو جای دختر نداشتمونو پر میکنی و هر چی بخوای برات خرج میکنیم:||ولی گفت پسره خیلی سوسول بوده اونم ردش کرده:/
ماجرای خواستگاری ملت برام جالب نیست واسه همین بهش گفتم چطور شده شاگرد زرنگای مدرسه که ادعاشون تو مدرسه گوش فلک و کر کرده بود همه گند زدن؟ گفت دیگه یا متاهل شدن و براشون قضیه درس بی اهمیت شده یا خواستگار جدی دارن و به ازدواج فکر میکنن.خلاصه حرفش این بود که دخترا یا تو فکر ازدواجن یا تو فکر درس و یکی رو انتخاب میکنن.اصلا خوشم نیومد.بذارید احساس قلبیمو بگم، انتهای این دوراهی تحقیر هست.زنی که درس و ول کرده و زود متاهل شده و زود مادر شده یه روز بچش مادرشو بی سواد قلمداد میکنه و زنی هم که همه ی عمرش تحصیل کرده جامعه بهش میگن بدبخت چون شوهر نداره و فکر میکنه.چرا هیچ وقت بین تحصیل و پدری برای پسرا مسئله ای به وجود نمیاد ولی دخترا باید تمام دوران نوجوانی و جوانیشونو به این موضوع فکر کنن و بدونه هر کدوم از این راه ها احساس تحقیر از طرف بچش یا حقارت دربرابر حرفای جامعه بهشون دست بده.یعنی اونا وجودی تا این حد ضعیف و غیر قابل برنامه ریزی دارن؟اونا یا تنبل هستن و یا ضعیف...
چیزایی که میبینم واقعا خیلی ناراحت کنندس...البته همه ی اونا احساس رضایت میکنن و شاید اصلا من حق ناراحت شدن و نداشته باشم..
سلام:)این ماهی نارنجیا رو دیدین؟:)مال ویندوزxp هستن.خدا xp رو رحپتش کنه دیگه خخخ.بچه که بودم هفت هشت سالم بود فکر میکردم این ماهی بزرگه زشت ترین موجود کره زمینه:|چون همیشه خیال میکردم اون نقطه ی سیاه رو دم ماهی چشم ماهیه:|||و ماهی بزرگ خلاف جهت داره شنا میکنه:/با خودم گفتم چه موجود بدترکیب قناسی:/تا این که یه بار رایانم هنگ کرد و موندم به صفحه خیره شدمo.Oو فهمیدم همیشه اون ماهی بدبخت و برعکس نگاه میکردم خخخ اینجاست که شاعر میگه چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید:"))بعد از فوت مرحومxp:| دیگه این عکس و ندیدم تا اینکه الان پشت سیستم کتابخونه نشستم و دیدم به علت داغون بودن رایانشون ویندزشون xp هست:/و باز با دیدن این ماهی یاد حماقت دوران کودکی و درس شستن چشما افتادم:/
مامانم از مستندای دریایی خوشش میاد.بهم میگه بیا ماهیا رو ببین.از نظرم ماهیا خیلی زشتن.اما الان فکر میکنم نکنه اون بدبختا رو هم عوضی نگاه کردمB~|
:))
چرا از هر جای شلوغ کع رد میشیم کتاب میبینیم ولی مطلب مفید نه!از توی ترمینال گرفته تا کنار خیابون و غرفه های مذهبی که پیش مقبره های امام زاده ها میزنن🤔ولی نمیدونم چرا اکثر کتابا مفت هم نمی ارزن😒بیشتر کتابا رو که ببینیم صرفا مطالب ترجمه شده از نویسنده های غربی هستن یا کتابای ادبی از ادیبان منحرف خودمون+کتاب اشپزی+کتاب تربیت فرزند+و کتاب درباره اون دنیا و عذاب قبر و...😑
ولی مثلا هیچوقت کتابای جدید نمیبینم.میشه گفت اگر کتابای مذهبی رو ازشون کسر کنیم باقی مطالب زرد بیشتر نیستن که از خوندنشون هیچی نصیب ادم نمیشه😒و همین کتابای زرد هزاران نسخه ازشون چاپ میشه و کتابای به روز و مفید و هیچ جا پیدا نمیکنیم🤔
دو جا احساس سرشکستگی کردم😬
یه جا دم معراج شهدا که فروشنده حاضر نمیشد کتاب مورد نظرمو از تو جعبه در بیار و میگفت باید فردا بیای☹️
یه جا هم دیروز پیش غرفه کیهان که کتاب مورد علاقمو نداشتن😬گفتن دیروز یه نفر اخریشو برد😒
حامد یزدان پناه:
مردی که با زنی ازدواج میکنه که اون زن هیچ عقیده پایدار و ثابتی نداره.در حالی که حامد یزدان پناه در خانواده ای به شدت مذهبی بزرگ شده که هیچ جوری از اعتقادات خودشون کوتاه نمیان! حالا سوال اینه که چرا حامد یک زن بی عقیده رو به عنوان همسرش انتخاب میکنه؟
ایا فکر میکنه که میتونه تغییرش بده؟
ایا اونو با همین شکل دوست داره؟
اگر جواب سوال اول بله باشه، من به این مدل از تفکر انتقاد دارم . یعنی حامد زنش رو یه موجود بی شخصیت فرض کرده و خودشو ازاد دونسته تا زنش رو تربیت کنه. و برای شخصیت فعلیش ارزشی قائل نیست.
اما اگر جواب پرسش اول خیر باشه و جواب پرسش دوم بله .باید بگم حامد جنبه مذهبی خودش لنگ میزنه . چون همسری مثل خودش و با ایمان رو انتخاب نکرده ولی درصدد این هست که اشتباهات زنش رو که خلاف عقاید مذهبی خودش هستن بهش گوشزد کنه.
مارال عظیمی:زنی که خودشو با نوشتن اثبات میکنه.به طور تصادفی با حامد یزدان پناه اشنا میشه و سر چاپ رمان گیتی باهم هم صحبت میشن . مارال قبول میکنه همسر حامد بشه.این کار مارال کاملا طبیعیه چون اون هیچ اعتقاد ثابتی نداره پس میتونه هر همسری رو که از اخلاقش خوشش میاد انتخاب کنه . مارال عظیمی توی رمان رویا که خیلی ازش خوشش اومده هنجار شکنی میکنه و مطالبی رو درباره زن بر خلاف اعتقادات قشر مذهبیه با اعتقاد بیان میکنه، و به گمان خودش زن ارمانی رو ترسیم کرده.
سریال مرگ تدریجی یک رویا رو شبکه ifilm بازپخش کرده.از همون اولی که این سریال پخش شد همیشه مذهبی ها بهش انتقاداتی داشتند.
حامد هیچ جای فیلم مسائل مذهبی رو برای زنش شرح نمیده در عین حال ازش انتظار داره مذهبی فکر کنه!
من از مارال عظیمی خوشم میاد.نمیدونم مارال دقیقا طرز فکرش چیه اما مارال راه انتقاد به خودشو بسته.چون ممکن بود کسانی بخوان بیان و بهش اموزش زن بودن بدن تا دست از تفکری که توی رمان رویا داشته برداره.ولی اون شاخص های زن بودن و داره.مارال شوهرشو دوست داره حتی اگر باهاش سر مسائل کاری دعوا کنه صبح روز بعد با لبخند بهش صبح به خیر میگه ، مارال بچه دوست داره و دخترش هستی رو یکی از اسباب پیشرفتش میدونه و میگه هستی فکر من و باز تر کرده . اما مارال تحمل نمیکنه کسی بخواد افکاری رو بهش تحمیل کنه یا افکارشو عوض کنه.مارال عظیمی دنبال اینه که خونه داری یاد بگیره به شوهرش لبخند بزنه و هستی و با عشق بغل کنه و در کنارش فعالیت اجتماعی و جریان فکر خاص خودشو تقویت کنه.
شاید اگر مارال با بعضی چیزا اشنا میشد میتونست یه نمونه خوب از زن ایرانی باشه!