یه روز داشتم شبکه نمایش نگاه میکردم.یه فیلم پخش میکرد مربوط به زمانی که بین شمال و جنوب امریکا برای لغو برده داری جنگ اتفاق میوفته.کاش اسم فیلم یادم بود ولی تنها چیزی که ازش یادمه اسم شخصیت اصلی فیلم "جورجیا"ست!جورجیا اولش تمایلی به لغو این قانون نداشت یعنی اصلا برده داری براش مهم نبود چون تمام تلاششو میکرد از برده هاش خوب محافظت کنه ، ولی وقتی اونم به صف مخالفین پیوست فهمید که با حق رای داشتن میتونه تو جریانات اجتماعی وارد بشه.
سکانس خاص فیلم استدلال های مردان امریکایی بود که میگفتن ما حق رای رو به زنان نمیدیم چون این توهین به روحیه ی لطیف اون هاست که وارد این مسائل بشن!
خب البته من نمیخوام برای شما فیلم تعریف کنم و نمیدونم هم اون مرد واقعا چی گفته و ایران چی دوبله کرده!
اما فقط به این فکر میکنم که تا حالا چند بار حرفایی مثل این رو برای منع کردن زن ها از شرکت تو مسائلی که دوست دارن شنیدم.
یه مسئله ای که من زیاد باهاش برخورد کردم حرف زدن درباره ظرافت و ریحانه بودن هست که معمولا توی بحثای مربوط به اشتغال زن ها در کار های خشن یا وقتی عکس های زن های ورزشکار(ورزشای سخت مثل نینجا) میره رو خبرگذاریا دربارش حرف میزنن و وامصیبتا سر میدن!
من هیچ حسی نسبت به اونا ندارم چون هیچ مردی از وجود یه مرد اشپز خجالت نمیکشه منم از وجود یه زن نظامی با قدرت بدنی بالا خجالت نمیکشم.
یا اینکه میگن اینکارا لطافت زن رو از بین میبره و این برای خانواده مضره.من که ندیدم مهربون بودن یه مرد صلابتشو از بین ببره پس انجام بعضی کارا هم لطافت یه زن و از بین نمیبره.
اما چیزی که ذهنمو درگیر خودش کرده اینه که این بحثا بیشتر از طرف جنس مخالف یعنی مرد ها مطرح میشه:/و از هرچیزی که خوششون نیاد میگن در شان یک زن نیست!
نتیجه گیری ساده اینه که انگار موجودی به نام زن هیچوقت نمیتونه خودش شان و موقعیتشو مشخص کنه.چون وقتی که اکثر توانایی هاش پنهان میشن و فقط تواناییش که منحصرا به دیگران سود میرسونه برجسته میشه.همیشه باید مشغول انجام خواسته های دیگران باشه و خودش رو فراموش کنه
من با افراط در فداکاری(که اونم از توانایی های خاص زنانه هست)مخالفم!
پ ن:گاهی فکر میکنم اگر کسی مثل امام خمینی رهبر این انقلاب نبود سرنوشت تاسف بار زن های ایرانی چی میشد!
باید حتما حرفای ناب امام رو درباره زنان خطاب به افراطیا تو وبلاگم بذارم:)